خودروهای خاکخورده در کارخانهها؛ کمبود قطعه یا بازی انحصار؟
گروه: خودرو، تجارت خارجی | کد خبر: ۶۹۸۰۱ | تاریخ: ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۱
به گزارش شاخص ۳۶۰، در کف برخی کارخانههای خودروسازی و مونتاژکننده، خودروهایی پارک شدهاند که نه معیوباند، نه ناقص از سرِ بیبرنامگی؛ بلکه خودروهای هستند که عامدانه بدون قطعه ماندند و به جای آنکه جایشان در خیابانها باشد در محوطه کارخانه خاک میخورند.
اکثر این خودروها به قطعهای پیچیده و پیشرفته، نیاز ندارند بلکه چند قطعه مشخص، تکراری و بهظاهر در دسترس میتواند باعث تجاریسازی خودروهای خاکی شود. حال همین چند قطعه تبدیل شدهاند به گلوگاهی که تولید خودروسازان و مونتاژکنندگان را خفه میکند. در این میان چند سوال مطرح است؛ در صنعتی که دهههاست قطعهسازی بومی دارد، چرا نبود چند قطعه، میتواند خط تولید را زمینگیر کند؟ و سوال مهم دیگر آنکه آیا واقعاً نبود قطعه در کار است؟
با این اوصاف روایت رسمی از گروههای مختلف چون خودروسازان، قطعه سازان، بانک مرکزی و وزارت صمت همیشه آماده است؛ خودروساز بدهکار است، قطعهساز طلبکار. پول نیست، نقدینگی قفل شده، بانکها همراهی نمیکنند. این روایتها آنقدر تکرار شده است که دیگر کسی برای شنیدنش مکث نمیکند.
اما همین روایت، وقتی کنار برخی واقعیتها گذاشته میشود، رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد.به عنوان مثال چرا همان قطعهای که برای یک خودروساز یا مونتاژکار قابل تحویل نیست، برای مجموعهای دیگر، بدون وقفه و با اولویت تأمین میشود؟ چرا بدهی، فقط برای برخی شرکتها “بهانه توقف” است و برای برخی دیگر، مسالهای قابل مدیریت؟ اینجاست که پای واژهای قدیمی اما پرهزینه وسط میآید و آن انحصار است. این واژه مدتها فقط برای صنعت خودرو استفاده میشود اما این روزها میبینیم که این انحصار توسط برخی از قطعهسازان دنبال میشود و هیچ نهادی هم حاضر نیست این چالش را بررسی کند.
رقبا چگونه حذف شدند؟
قاعدتا انحصار همیشه با حذف ناگهانی رقبا شروع نمیشود. گاهی آنقدر آرام و خزنده پیش میرود که وقتی به خودت میآیی، میبینی گزینهای جز همان تأمینکننده خاص باقی نمانده است. در سالهای اخیر، بخشی از صنعت قطعهسازی بهتدریج به سمت تمرکز رفته است؛ تمرکزی نه الزاماً حاصل بهرهوری بالاتر یا فناوری برتر، بلکه نتیجه ترکیبی از سهم بالاتر سفارش، دسترسی بهتر به منابع و نفوذ عمیقتر در زنجیره تصمیمسازی. در این میان، قطعهسازان کوچکتر چه شدند؟ آنها که سالها تأمینکننده بودند، بهتدریج با کاهش سفارش مواجه شدند. قراردادها تمدید نشد، تیراژها آب رفت، پرداختها به تعویق افتاد و در نهایت، ادامه فعالیت صرفه اقتصادی نداشت و حذف شدند. این قطعه سازان یا بیسروصدا و بدون اعلام رسمی از گردونه رقابت حذف شدند و یا مجبور شدند با شرکت خاص انحصار طلب همراه شوند و سفارشهای که آنها میدهند را انجام دهند.
نتیجه این روند، شکلگیری وضعیتی است که امروز نامش را “تکسورس” میگذارند؛ یعنی وابستگی کامل یک خودروساز یا مونتاژکار به یک مسیر خاص برای تأمین قطعه. مسیری که اگر بسته شود، هیچ راه جایگزینی وجود ندارد و روبروی آن ایستادن سبب میشود که دیگر قطعهای تزریق نشود.
در این میان نکته قابلتأمل اینجاست که آیا این تکسورس شدن، انتخاب فنی بوده یا نتیجه حذف سیستماتیک رقبا؟
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید