با توجه به پیشرفتهای بشر در آینده، این روند همگرایی سرمایهداری و سوسیالیسم به سمت اسلام، نهتنها ادامه خواهد یافت، بلکه ابعاد و شدت این همگرایی با سیستم اقتصادی اسلام بطور طبیعی و منطقی، گستردهتر خواهد شد.
بین سیستم اقتصادی اسلام و سوسیالیسم تفاوتهای مبنایی و عمیق زیادی وجود دارد، بهطوریکه در مقایسه، شباهتهای موجود بین اسلام و سرمایهداری در سیستم اقتصادی بیشتر از شباهتها بین اسلام و سوسیالیسم بهنظر میرسد.
در شرایطی که این سیستمها بطور عملی در جوامع اسلامی پیاده نشدهاند، آیا اقتصاد اسلامی قادر خواهد بود مشکلات اقتصادی روز را بطور مؤثر حل کنند و در زمینه رفاه، پیشرفت و توسعه بطور ملموس مؤثر باشد؟
هرچند اقتصاد اسلامی میتواند از تجارب و تحلیلهای تجربی بهرهبرداری کند، اما نباید آن را بهعنوان یک علم تجربی محدود ارزیابی کرد.
اولویت اصلی در شرایط فعلی، فراهم آوردن بستری مناسب برای طراحی و ساختاربندی سیستم اقتصادی اسلام است. این سیستم اقتصادی، همان چیزی است که میتوان آن را «اقتصاد اسلامی» نامید.
اقتصاد اسلامی، هم جنبههای هنجاری و هم جنبههای اثباتی را در بر میگیرد و نمیتوان آن را صرفاً به یکی از این دو حوزه محدود کرد.
بخشهایی از نظریات در حوزه تجربی قابل آزمون هستند، و برخی چنین نیستند. اما با توجه به تفاوت پاردایم، این «عدمآزمونپذیری تجربی» به معنای عدم دقت علمی یا نامعتبر بودن این تئوریها نیست.
اصرار بر گزاره «ضرورت اتکای تئوریپردازی، صرفاً به مشاهده تجربی»، ضمن عدم سازگاری با عقل و منطق، بسیاری از نظریات معرفتی و همچنین پایههای اندیشهای تقدیباً تمامی تئوریهای غربی را نیز درگیر چالشهای بنیادین میکند.
محققان باید به جای ترجمه و اقتباس صرف آموزههای اقتصاد متعارف، به تفکر، تحلیل و نوآوری بپردازند تا مرزهای جدیدی در علم اقتصاد خلق کنند. اقتصاددانان اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
اقتصاد اسلامی در بسیاری از موارد به تحلیل علم اقتصاد و مکاتب پشتیبان آن پردخته است. با این وجود ماهیت اقتصاد اسلامی در نقد مکاتب دیگر خلاصه نمیشود.